سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        درد است قلم مركب شيطان شده باشد

        شعری از

        حسن عباسي

        از دفتر غزل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ ۱۶:۰۰ شماره ثبت ۶۷۰۰۰
          بازدید : ۶۵۵   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        درد است قلم مركب شيطان شده باشد
        یا حیله گری باور انسان شده باشد
         
        از درد نگوید ، غم ما را ننویسد
        وقتی كه نویسنده غمش ، نان شده باشد
         
        سخت است که آیینه گریزان شود از ما 
        بیگانگی از خویش ، نمایان شده باشد
         
        حیف است پرستو به وطن باز نگردد
        یا اینکه قفس خانه ی شیران شده باشد
         
        سخت است كه در قلعه ی شيران زمينگير
        هر خرمگسی صاحب عنوان شده باشد
         
        هر ناله ای از داغ شقایق که شنیدیم
        انگار که زخمي تن ایران شده باشد
         
        ای كاش كمی پنجره ها را بگشايیم
        هرچند كه ديوار ، فراوان شده باشد
         
        حسن عباسی
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۲۹
        درور بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ ۰۸:۰۹
        خندانک
        دوودبرشما خندانک
        بسیارزیبا خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        ابراهیم حاج محمدی
        دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۱۳
        درود حضرت دوست
        دست مریزاد . بغایت فاخر ، بغایت خوش پرداخت و شیرین و دلنشین خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ ۱۸:۳۹
        درود بزرگوار زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ ۱۳:۴۳
        سخت است که آیینه گریزان شود از ما
        بیگانگی از خویش ، نمایان شده باشد
        شاه بیت غزل بود از نظر این شاگرد
        درودتان باد
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ ۱۴:۳۷
        شاعر توانا
        جناب عباسی عزیز
        به به
        نفس ام تازه شد
        سپاس
        برای آفرینش این غزل نا و با صلابت که مقتدرانه و منتقدانه واقعیت ها عریان نموده است.

        حیف است پرستو به وطن باز نگردد
        یا اینکه قفس خانه ی شیران شده باشد
        سخت است كه در قلعه ی شيران زمينگير
        هر خرمگسی صاحب عنوان شده باشد...
        عالی زیبا و معنا زا
        سلام
        اله یار خادمیان(صادق)
        چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۴۴
        درود سلام بر شما جناب عباسی بزرگوار
        بسیار روان و ارزشمند است سربلند باشی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک





        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۷ ۲۲:۱۳
        درود بر شما......................... خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2